پسربچه در دره سقوط کرد، مهماندار از هواپیما پایین افتاد/ چطور هر دو زنده ماندند؟
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۵۸۸۲۴
در تابستان ۲۰۲۳، ماجرای پسر ۱۳ سالهای که از سقوط تقریباً ۳۰ متری از ارتفاعات گرند کنیون داکوتای شمالی در ایالت متحده زنده ماند، جهان را شگفتزده کرد؛ اگرچه مورد او استثنایی نیست.
افراد متعددی به علت زنده ماندن پس از افتادن از ارتفاع بالا به عناوین خبری تبدیل شدهاند. شاید معروفترین آنها وسنا وولوویچ مهماندار هواپیما باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از اولین عواملی که باید در نظر گرفت، این است که هنگام افتادن دقیقاً در چه ارتفاعی قرار دارید. استاد جراحی مدرسه پزشکی کِک دانشگاه کالیفرنیای جنوبی میگوید: «بهطور کلی اگر فردی از ارتفاع ۱۸ متری سقوط کند، احتمال مرگ ۵۰ درصد است، سقوط از ارتفاع بیش از ۱۸ متری معمولاً مرگبار است و اگر فردی از ارتفاع بالاتر از ۲۴ متر بیفتد و سالم بماند، خیلی بعید و در حد معجزه است.»
عامل مهم دیگری که باید درنظر بگیریم، این است که آیا فرد در سقوط آزاد بوده است یا نه که به اصلی بنیادین در فیزیک برمیگردد (سقوط آزاد به حرکت هر جسمی که فقط تحت نیروی جاذبه باشد، گفته میشود).
هر جسمی که از ارتفاع بالا میافتد به سرعتی به نام سرعت حد (terminal velocity) میرسد و به همین دلیل است که چتر نجات به کار میآید.
وقتی سقوط میکنید، نیروی اصلی که ابتدا روی شما اثر میکند، گرانش است. اگرچه وقتی سرعت شما زیاد میشود، نیروی درگ (نیروی کُندکننده یا بازدارندهای که هنگام حرکت جسم در یک سیال، موازی مسیر و مخالف جهت حرکت جسم، بر آن اثر میکند) ناشی از هوا بهطور فزایندهای دربرابر حرکت رو به پایین شما مقاومت میکند. در یک نقطه، مقاومت هوا دقیقاً با کشش گرانشی مساوی میشود و درنتیجه با سرعت ثابت به سقوط ادامه میدهید.
اگر چتر نجاتی داشته باشید که دربرابر تمام جریان هوا مقاومت میکند، سرعت شما احتمالاً به ۱۶ کیلومتر بر ساعت میرسد که خوب است. اگر چتر نجات نداشته باشید، بسته به اینکه درحالت عمودی یا افقی قرار دارید، سرعت شما میتواند به ۲۴۱ کیلومتر بر ساعت برسد که مسلماً مشکلساز است.
نحوه فرود نیز ازنظر شانس زندهماندن شما بسیار مهم است. برای مثال، اگر روی شیب فرود بیایید، بهتدریج تمام انرژی سقوط را حین سر خوردن مصرف میکنید که بهتر از توقف ناگهانی است.
بخشی از بدن که روی آن فرود میآیید، نیز بر سرنوشت شما تأثیر میگذارد. بدترین حالت افتادن، افتادن روی سر است. اگر روی پاهای خود بیفتید، احتمال زنده ماندن شما میتواند بیشتر باشد (البته به عوامل دیگری نیز بستگی دارد).
سن نیز بر شانس زنده ماندن قربانیان سقوط اثر دارد. در بیشتر موارد، سقوط شامل کودکان میشود؛ مانند مورد پسر اهل داکوتای شمالی یا مورد اخیر دیگر از پسربچه ۶ سالهای که از سقوط ۱۲ متری از زیپلاین در مکزیک جان سالم به در برد.
زنده ماندن کودکان از حادثه سقوط ممکن است تصادفی نباشد. اگر سقوط از ارتفاع یکسانی را درنظر بگیرید، با مقایسه قربانیان جوانتر از ۱۵ سال در مقایسه با افراد بالاتر از ۶۵ سال، متوجه میشوید که نرخ مرگومیر در گروه سالخورده حدود ۵ برابر بیشتر است. کودکان بهتر بهبود پیدا میکند. آنها ذخایر فیزیولوژیکی زیادی دارند و بدن و خصوصاً استخوانهای آنها طوری طراحی شده است که فشارهای بزرگتری را تحمل کند.
توضیح دیگر سرعت حد است. شانس زنده ماندن کودک کوچک ممکن احتمالاً بیشتر باشد، زیرا نسبت سطح به وزن او بیشتر است، بنابراین نیروی درگ بیشتری از ناحیه هوا وارد میشود تا سرعت سقوط او را کم کند.
در مورد معروف وولوویچ، اعتقاد بر این است که او به این خاطر زنده ماند که حین سقوط بهوسیلهی سبد توزیع غذا به بدنه هواپیما چسبیده بود و سپس با زاویه مطلوبی روی برف ضخیمی در منطقهای جنگلی روی زمین افتاد. بهگفتهی پزشکان، فشار خون پایین او نیز احتمالاً موجب شد به محض کاهش فشار کابین از هوش برود و این امر مانع از ترکیدن قلب او هنگام برخورد بر زمین شد.
برخوردهای پُرشدت، مانند افتادن از ارتفاع زیاد یا تصادف با وسایل نقلیه موتوری، از علل رایج پارگی قلب هستند که در آن دیوارهها، ماهیچهها یا دریچههای قلب پاره میشوند. فشار خون بالا میتواند خطر بروز چنین حوادثی را افزایش دهد.
۵۸۵۸
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1811919منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سقوط هواپیما بدن انسان سقوط از ارتفاع سقوط در چاه زنده ماندن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۵۸۸۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دراین موزه حسابی بچگی کنید | نوستالژی هایی که هیچ کجا پیدا نمی شوند
همشهری آنلاین- سحر جعفریان: خانم بیات به میانِ متراکم بازیچهها دست میبرد و علیوَرجه چوبی را که قدمتی دراز دارد، بیرون میکشد. بعد رو به سوی پسرکان دبستانی که بازیگوشی، قرار از کفشان برده، رسا میگوید: «کی آقای علیورجه رو میشناسه!؟» و بچهها که از تعجب چشمانشان به غایت، گرد شده، خیره به علیورجه میمانند و حسابی وراندازش میکنند. تعدادیشان سعی دارند جلو بروند و دستی به آن بازیچه نادیده بکشند و تعدادی دیگر نیز در قیاس سریع آن با گوشیهای هوشمند و انواع بازیهای سوپر گرافیکش مانند دیابلوایمورتال، دیسلیت، ایپکس لجندز یا دستگاه و کنسولهای پلیاستیشن، ایکسباکس، سوییچلایت و لاجیتک جیکلاود و یا حتی فیگور یا عروسکهای برساخته از معروفترین شخصیتهای انیمیشنی از دخترکفشدوزکی، السا و آنا گرفته تا بَتمن، جوکر و هریپاتر هستند. حیرتشان ادامه دارد و طولانی شده. اما خانم بیات هم دست بردار نیست و این بار با برداشتن عروسک تَکم که آن نیز چوبین است و آراسته به پارچههایی خوشرنگ بر بار حیرانی آنها که زبان به کام فرود بردنشان جزو محالات بوده، میافزاید و آهنگین، چنین میخواند: «تکم، تکم ناز ائیلر/ چوبانا آواز ائیلر/ ییغار قویون قوزونی/ بایراما پیشواز ائیلر». این آغاز یک تور تفریحی متفاوت در موزهای خاطرهانگیز و سرگرمکننده است نه فقط برای پسربچههای بازیگوش دبستانی که برای همه افرادِ دوستدار بازی و اسباببازی؛ از خردسال ۳ ساله تا کهنسال ۱۰۰ ساله. به موزه اسباببازی و عروسک خوش آمدید.
وقتی علیورجه بود اما بَتمن نبود!پسربچهها که پاسخی برای سوالات خانم بیات ندارند دوباره بنای هیاهو و همهمه میگذارند. باربد کلاس دوم دبستان است و در میان پسربچهها. ترکیب موهای فر و پر که نیمی از پیشانیاش را پوشانده با آن عینک گرد و سیاه، دوستداشتنیترش کرده. آنقدر که وقتی یکی از بازیچههای تعادلی هنگام بازی از دستش افتاد و شکست، نه خانم بیات که مدیر موزه و نه خانم منطقی که طراح بازیهای گروهی و راهنمای موزه هستند، هیچیک راضی به سرزنش یا برخوردی جدی با او نشدند. اتفاقی که به گفته آرزو بیات که بیش از ۲۰ سال است علاقه و کارش را در این موزه به هم گره زده و بالغ بر هزار و ۵۰۰ بازیچه بومی و غیربومی، کلاسیک و مدرن را گِردآورده، بسیار رخ داده و هر بار نیز خودش یا یکی دیگر از مجموعهداران موزه یعنی پیام احتسامی کار تعمیر آن اسباببازیها را در کارگاه ساخت و تعمیر بازیچههای موزه بر عهده گرفتهاند. بازیچه علیورجه بعد از کلی دست به دست چرخیدن و پیچ و تاب خوردن روی آن طناب متصل، حالا به دستِ برسام کوچولو رسیده. کمی با آن بازی میکند و بعد مشتاقانه میرود سراغ خانم بیات: «خاله؛ من کارتون علیورجه رو ندیدم؟» خانم بیات هم گویی منتظر این پرسش بوده، فرصت را مغتنم مییابد و خطاب به همه پسربچهها میگوید: «زمانهای خیلی قدیم، پدرها و مادرها در همه جای دنیا برای بچههاشون بازیچه درست میکردند از سفال، استخوانهای حیوانات، چوب و برگ، فلز، پارچه و غیره. یکی از اون بازیچهها، آدمکورجه بود که توی کشور ما به علیورجه مشهور شد. علیورجه یه خواهر هم داره به اسم پَریورجه یا لیلاورجه.»
بیشتر بخوانید:این مرد «مستر خروس» است
ملاقات با چَمچِه خاتون و باربیصدای بازیچههای طبلک و قارقارک زیرِ صدای هیاهوی پسربچهها به خوبی شنیده میشود؛ آن هم در حالی که انواع اسلینکیها در دستان آنها کِش میآیند. کمی بعد که پسربچهها از تماشا و بازی با نمونههایی از فرفره، چرخی، عروسکهای بومی شهرهای مختلف کشور (نهنه گندمی، آروس، بوکه بارانه، لیلی، دهتولوک، چَمچِه خاتون، گلین، دوتوک، بیبی کُگ)، ماتروشکا، عروسک پارویی، یویو، تیله، عروسک و بازیچههای پلاستیکی و هایپلاستیک، چینی، پولیشی، سیلسکونی، پارچهای و موزیکال، فارغ شدند با عبور از راهرویی باریک به خود نوید بازیهای فراوان دیگر در بخش دوم موزه (معاصر) را میدهند. در این بخش، چند خانم جوان سرگرم بازدید و آشنایی با سیر تکامل بازیچهها هستند. انواع لگو و اسباببازیهای معاصر که البته قدیمیترینشان دوربینی سهبعدی یا همان ویومستر انگلیسی و قطار کوکی آلمانی (۱۹۲۰) است در ویترینها دیده میشود. یزدان، کلاس اول است و با دیدن رباتهای مکانیکی دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی و ماشینهای برند چنان به وجد آمده که بیدریغ اشک میریزد و میگوید: «من از اینا میخوام خاله! یکیش رو به من میدی!» آن طرفتر، طاها رویای ساختن اسباببازیهای خفن را در سر میپروراند! خفن همان اصطلاحیست که او در گوشِ علیسان (دوستش) زمزمه میکند تا به درستی حق توصیفی کامل از اسباببازیهای دستساز خود را ادا کرده باشد. بعد از تصمیمگیری برای شغلی که در بزرگسالی انتخاب خواهد کرد، مقابل ویترین کتابهای داستان قدیمی، بازیهای فکری و مجموعه تقریبا کاملی از سِری عروسکهای باربی میایستد.
به یاد خاطرههایی که هیچ از تراژدی کم ندارندزمان آن فرا رسیده که خانم بیات برگههایی سفید میان بازدیدکنندگان تقسیم کند تا تصویر جذابترین بازیچه و اسباببازی که در موزه دیدن را نقاشی کنند. همین میشود که اندکی از هیاهوی پسربچهها کاسته میشود و باقی بازدیدکنندگان موزه نیز که اغلب بزرگسال هستند، راحتتر به کاویدن ویترین اسباببازیهایی که با بسیاریشان خاطره دارند، میپردازند. مریم یکی از همین بازدیدکنندگان است که آهسته به گوشِ نگار میخواند: «وای این عروسک رو ببین! وقتی بچه بودم چقدر آرزو میکردم یکی از اینان بخرم!» هنوز نگار مجال واکنش به این خاطره که به نظرش کم از یک تراژدیِ تمام عیار دخترانه ندارد، پیدا نکرده که دوباره صدای هیاهو پسرکان به هوا برمیخیزد. «خاله... خاله... من کشیدم... ببین...» جالب اینکه علیورجه، اسب چرخی و سنگِ خانهسازی بیشترین فراوانی تکرار را در نقاشی آنها داشت و پراستقبالترین بخش موزه نیز کارگاه آموزشی-تفریحی اسباببازی سازی بود. خانم منطقی تاکید میکند: «نسل امروز چون از شناخت و لذت بازیچههای بومی و بازیهای تعاملی قدیمی محروم ماندهاند، گرفتار به دام بازیهای رایانهای و اسباببازیهای مدرن درآمدهاند.» خانم بیات بعد از بدرقه صمیمانه پسربچهها با روی خوش و اهدای فرفرههایی که در کارگاه اسباببازی سازی موزه ساخته شدهاند و پیش از آمدن گروه دیگری از بازدیدکنندگان، عکسهای کودکیِ افرادی که به موزه اسباببازیهای قدیمی اهدا کردهاند به دیوارِ دوستداران بازی موزه نصب میکند.
بیشتر بخوانید:بهزیستی این گلایه زنان مددجو را بشنود
کد خبر 848165 منبع: همشهری آنلاین برچسبها بازی خبر مهم موزه جشنواره نمایش عروسکی هنر